من اینجا آتش گرفته ام و تو خیره به غبارهای بلند شده از خاکسترم خیره شده ای..
سکوت کرده ای..
با خودت می گویی: خیالی نیست.. می سوزد و می رود و ..
نمی دانی چه دردی دارد این سوختن..
نمی دانی..
و باز هم نمی دانی..
نمی دانی که همه را بیرون کرده ام جز تو.. فقط تو مانده ای..
.
دیرم شده اما باز چشم به راه تو مانده ام.. چشم به جاده سفید و..
می دانم که نمی شود این دم رفتن دوباره ببینمت..
خسته ام ..
و تو اندازه این خستگی ها را نمیدانی...
نظرات شما عزیزان:
نویسنده: غریبه ای درغزل ׀ تاریخ: یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:,
׀ موضوع: <-CategoryName->
׀
درباره وبلاگ
به دل نگیر دراین ضیافت فقیرانه من دعوت نداری...!
میدانی....
بهای زیادی دادم....
پیوندباآنکه دوستش ندارم...
نمیدانم....عادلانه است برای تاوان پس دادنم یانه؟!!!
تاوان سادگی هایم......!
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
طوفان غم و آدرس
salarlovemohammad.ap.LoxBlo
g.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.